رمان زیبای شیدا قسمت 1 و 2
روی تخت دراز کشیده بودم و مقاله ای رو مطالعه میکردم...
روی تخت دراز کشیده بودم و مقاله ای رو مطالعه میکردم...
عاقبت وقتی به خانه رسیدم هوا کاملاً تاریک شده بود...
صبح با نوازش دستای شاهین از خواب بیدار شدم...
صبح زود ار خواب پاشدم نگاهی به دور وبر کردم هوا افتابی بود...
یلدا وقتی چشم باز کرد اتاق پر از نور و گرما بود...