رمان زیبای تو با منی قسمت سوم
وقتي خونو گرفت احساس كردم سرم گيج مي ره....
وقتي خونو گرفت احساس كردم سرم گيج مي ره....
چشماش رو باز کرد...
به روزهای پایانی سال نزدیک می شدیم ، تقریباً سرم...