رمان زیبای حصار تنهایی من قسمت دوم
پشت در اتاق نسترن ایستادم.دوتا ضربه به در زدم و رفتم تو.با یه لبخند به نسترن که با ابروهای گره خورده و دست به سینه به صندلیش تکیه داده بود نگاه کردم و گفتم:
پشت در اتاق نسترن ایستادم.دوتا ضربه به در زدم و رفتم تو.با یه لبخند به نسترن که با ابروهای گره خورده و دست به سینه به صندلیش تکیه داده بود نگاه کردم و گفتم: