رمان زیبای حصار تنهایی من قسمت چهارم
از هم که جدا شديم گوشيم زنگ خورد من نميدونم اگه نسترن يه روز به من زنگ نزنه مريض ميشه؟...
از هم که جدا شديم گوشيم زنگ خورد من نميدونم اگه نسترن يه روز به من زنگ نزنه مريض ميشه؟...
به ادرس توي دستم نگاه کردم اسم کوچه که درست بود اما پلاک 22نبود دوبار از سر کوچه تا ته کوچه ورفتم و اومدم حتي...
مامانم شونه هامو تکون دادو صدام زد:
انی؟انی؟
_هوم
_هوم چیه؟پاشوببینم؟مگه نمی خوای بری خیاطی؟