رمان زیبای شیدا قسمت 3 و 4
باور کنید خیلی متعجب شدم
خندید و گفت...
باور کنید خیلی متعجب شدم
خندید و گفت...
روی تخت دراز کشیده بودم و مقاله ای رو مطالعه میکردم...
از هم که جدا شديم گوشيم زنگ خورد من نميدونم اگه نسترن يه روز به من زنگ نزنه مريض ميشه؟...